چگونه بافت شهری پژمرده میشود؟
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران، دکتر احمد زنگانه؛ از اساتید برجسته برنامهریزی شهری دانشگاه خوارزمی، در یادداشتی به تحلیل ویژگیهای بافت فرسوده یا به تعبیر خودش بافت پژمرده پرداخته و معتقد است آسیبهای اجتماعی در مناطق توسعهیافته تهران، همچنان مورد غفلت است و تحلیلگران، بیش از حد به مناطق مرکزی تهران متمرکز شدهاند. متن این یادداشت را با هم مرور میکنیم:
اصطلاح بافت فرسوده، جریانی است که عمدتاً توسط دستگاههای اجرایی بر اساس نگاه کالبدی و فیزیکی تعریف شده و کمتر ناظر بر عملکرد آن است و به نظر میرسد برای بررسی این بافت باید اصطلاح شمولگراتری که ناظر بر عملکرد و نقش آن در پیکره شهری باشد را جایگزین کرد که بر این مبنا زوال شهری یا پژمردگی بافت شهری شاید معادل مناسبتری برای این مبحث باشد. بافت پژمرده شهری در همه جوامع و شهرها وجود دارد و به عنوان بدنه مرکزی شهری، شهرت میگیرد. چنین پیشامدی برای پیکره شهرها که با انقلاب صنعتی و رشد شهرها آغاز شده و با تغییر عملکرد و مهاجرت سرمایهداران و جایگزین شدن قشر فقیرتر، نمایه متفاوتی از شهر ارائه میکند. این تغییر ورژن شهری، در آثار بزرگانی نظیر چارلز دیکنز به عنوان مأوای طبقه کارگر و فقیرنشین، خودنمایی میکند.
چگونه بافت شهری پژمرده میشود؟
با توسعه شهرها، هسته اولیه و مرکزی شهر که بر اساس یک کارکرد اقتصادی؛ نظیر بازار، تعریف شده امکان احیا و نوسازی به علت نوع بافت فیزیکی؛ نظیر معماری ساختمان و معابر را پیدا نکرده و قشر پولدارتر، از هسته به سوی شمال شهر، کوچ کردند و جای خود را به اقشار فقیرتر دادند.
چنین اتفاقی در همه شهرهای بزرگ ایران؛ نظیر تهران، شیراز و تبریز، اتفاق افتاده است؛ چنانکه در نخستین طرح تدوین شده در زمان رضاخان پهلوی در سال ۱۳۱۶ تنها لایه نخست خیابان نوسازی شد و فضای پشت آن، متروکه ماند. به مرور پولدارها محلات مرکزی را رها کردند و طبقات اجتماعی کمدرآمد، جایگزین آنها شدند و به علت نبود مدیریت شهری مناسب، عملاً محلات قدیمی متناسب با نیاز روز، نوسازی نشدند و تبدیل به تلههای فقری شدند که با مدیریت ازهم گسیخته شهری؛ نظیر سازمانهای آب، برق، گاز، مخابرات و نبود نگاه منسجم شهری، تبدیل به جزیرههای شهری شدند که امکان تبدیل و تغییر آنها به سادگی میسر نبود. فیلترینگی که سرمایهداران شهری را به حومه و فقیرترها را در هسته مرکزی شهر جا میدهد، از دهه ۴۰ بهصورت نانوشته، در ایران اجرایی شد و هم اکنون نیز با همین قاعده، حکمفرمایی میکند. از بعد از تدوین طرح جامع شهری، فرایند جابهجایی پرشتاب طبقات اجتماعی پردرآمد به حومه تهران، آغاز شد و زوال بافت مرکزی، با توقف توسعه و افت بافت آغاز شد و همچنان نیز ادامه دارد.
مشخصههای بافت پژمرده شهری کدامند؟
مهمترین مؤلفه قابل ارزیابی بافت رو به زوال را میتوان تنزل قیمت املاک این مناطق در مقایسه با سایر مناطق شهری دانست؛ بهگونهای که رشد قیمت در مناطق هستهای، به مراتب کندتر از سایر مناطق شهری، ارزیابی شده و به تبع آن، کاهش ارزشافزوده را به دنبال خواهد داشت؛ بنابراین به شکل طبیعی، سرمایهگذاران املاک، حاضر به ساختوساز در بدنه رو به زوال نبوده و حاشیه سود بازار ایجاب میکند ساختوساز در مناطقی که از رشد و آتیه اقتصادی روشنتری برخوردار هستند صورت گیرد.
از سوی دیگر این مناطق به علت کثرت و فعالیتهای اقتصادی و نحوه تعریف اقتصادی؛ نظیر بازار محل پرتردد شهری، محسوب میشوند که سایر معضلات شهری؛ نظیر ترافیک، سر و صدا، شلوغی و آلودگی را نیز بهدنبال خود دارند.
مناطق روبه زوال شهری، در خود فعالیتهای اقتصادی فراوانی را جای دادهاند که از کاربرد سکونتگاهی به تجاری، تغییر کرده و فعالیتهای متعددی را شامل میشوند؛ مثلاً در منطقه ۱۲ تهران که مناطق مجاور ۱۱-۱۳ و۱۴ را نیز شامل میشود هنوز محلاتی نظیر صابونپزخانه را در خود جای دادهاند.
از مشخصات دیگر بافتهای رو به زوال شهری میتوان مهاجرت تکنفره و اسکان کارگرانی را نام برد که در منازل سرسرا که دارای اتاقهای زیادی میباشد سکونت دارند و بستر جرمخیزی، فراهم میشود. بنابراین میتوان گفت با وجود آنکه بافتهای رو به زوال، با تعریف درست و کارکرد اقتصادی، مثل بازار خلق میشوند، به مرور و با مهاجرت صاحبان مشاغل در بازار، عملاً گردش مالی سنگین اقتصادی در منطقه توزیع نمیشود و با توقف توزیع درآمد در محل، عملاً افت این مناطق، آغاز میشود.
۵۹۳ هکتار از بافت پژمرده تهران در مرکز قرار دارد
بر اساس بررسیهای صورت گرفته ۳ هزار و ۲۶۹ هکتار بافت فرسوده در تهران وجود دارد که ۵۹۳ هکتار آن، در مرکز تهران قرار دارد. مناطق ۱۲ و مناطق همجوار آن؛ نظیر ۱۱-۱۳-۱۵ و ۱۶ در این محدوده قرار دارند.
در این مناطق، ریزدانگی خانوار به معنی اخص خود دیده میشود و موج وسیعی از افراد جویای کار که عمدتاً با اجارهبهای اندک توانستهاند سرپناهی برای خود پیدا کنند، در این مناطق جای گرفتهاند. ریزدانگی شهری، بزهکاری و عدم امنیت را در پی دارد تا راه هر گونه سرمایهگذاری جدید برای بخش خصوصی و دولت گرفته شود. هر چند توسعه تجاریسازی در مناطق یاد شده، ادامه دارد و منازل قابل سکنی یا تخریب شده، با سرعت زیادی تبدیل به انبار بنکداران بازار یا مجتمعهای تجاری و تولیدی میشوند.
یکی دیگر از موانع توسعه و عمران شهری در مناطق فرسوده، پدیده وقف است که به عنوان یک چالش شهری از آن یاد شده است. واقف که سالها پیش ملک را به منظور و با کاربرد بهخصوصی وقف کرده است اکنون در قید حیات نیست و اداره اوقاف نیز با در نظر گرفتن کلیات شرعی، اجازه نوسازی نمیدهد؛ لذا ملک که باید به تناسب زمان، عامالمنفعه بودن خود را حفظ کند تبدیل به معضلی برای توسعه و عمران شهری میشود.
چگونه بافت فرسوده نسازیم؟
به نظر میرسد نخستین گامی که میتواند به عنوان راهحل جلوگیری از توسعه بافتهای فرسوده تلقی شود تغییر نگاه زیستمحیطی و شهری با ین بافتهاست. رشد بی ضابطه فعالیتهای تجاری، در شرایطی که برخی از این سازههای شهری دارای ارزش تاریخی هستند و به عنوان نمونهای از معماری شهری در یک دوره زمانی، باقی ماندهاند باید پاسداری شود تا در آینده به عنوان برشی از تاریخ شهرسازی در گردشگری، بازتعریف شوند.
توجه به مقوله فرهنگشناسی و ارتقای سطح فرهنگی و اقتصادی مردمی که در این مناطق، ساکن هستند باید در اولویت قرار گیرد. اصالتبخشی و زیباسازی مناطق مرکزی با حفظ سبک معماری توسط مدیریت شهری نمیتواند سرآغاز تغییر فرهنگ و منزلت اجتماعی در این مناطق باشد.
این مناطق، به شکل طبیعی در معرض مهاجرپذیری کلانشهری نیستند؛ لذا مدیریت شهری با ساخت فرهنگسرا و افزایش مساحت فضای سبز میتواند ضمن پاسخ به نیاز تفریحی ساکنین این مناطق در کنترل آلودگی نیز نقش ایفا کند.
لالهزار زمانی قطب فرهنگی تهران بود اما به صورت یکپارچه، تبدیل به فضای تجاری صرف شده که جذابیتی برای گردشگران شهری باقی نگذاشته است؛ بی شک حراست از چنین مناطقی که دارای شناسنامه تاریخی و فزهنگی هستند، از وظایف مدیریت شهری است.
نوسازی و بهسازی مناطق فرسوده بدون توجه به زیرساختهای تاریخی و فرهنگی این مناطق، میسر و امکانپذیر نیست؛ لذا باید سیستمی طراحی شود تا صاحبان سرمایه در این مناطق، بخشی از درآمد خود را به شهر دهند تا با تکیه بر مالیات و استفاده از ظرفیت بخش خصوصی، بافتهای قدیمی احیا شوند.
با وجود آنکه گسلهایی از شمال و جنوب تهران، را در برگرفتهاند اما بر اساس مطالعات صورت گرفته، مناطق مرکزی تهران، در منطقه ایمن قرار دارند وحد فاصل دو گسل قرار دارد؛ لذا با استفاده از این مشخصه میتوان نسبت به توسعه سرمایهگذاری در این منطقه اقدام کرد. گسل مجیدیه وگسل بیبی شهربانو در شمال و جنوب، پلاکهای زیادی در خود جای دادهاند، این در حالیست که منطقه مرکزی تهران، به لحاظ زلزلهشناسی، منطقه ایمنی است. البته به تازگی گسلی در کنار برج میلاد شناسایی شده که هنوز بزرگای آن مشخص نیست.
آسیبهای شمال تهران در هاله فانتزی پولداری گم شده است
واکاوی آسیبهای اجتماعی در مناطق فرسوده، هرچند با تله فقر و اسکان زنان بی سرپرست یا بد سرپرست و حضور ریزدانگی و امکان رد و بدل آسانتر مواد مخدر قابل توجه است اما باید گفت چنین نیست که مناطق شمال شهر، دچار آسیب اجتماعی نشده اند. هاله فانتزی پولداری که بر سر این مناطق سایه افکنده است مانع از آن میشود تا ابعاد آسیبهای اجتماعی؛ نظیر زنان خیابانی، اعتیاد یا بزهکاریهای اجتماعی، در این مناطق دیده شود و این در حالیست که اثرات سوء زندگی در چنین مناطقی برای خانوادهها هیچگاه تحلیل نشده و بالعکس آن، فقر و تبعات آن در مناطق جنوبی شهر، مورد واکاوی مستمر قرار میگیرد. توجه کارشناسان شهری و اجتماعی و تحلیلی که آنها از محیط اجتماعی مناطق ارائه میکنند تأثیر زیادی در بافتسازی شهری دارد؛ لذا به نظر میرسد در برابر اغماضی که در خصوص مناطقی امثال خیابان فرشته و آسیبهای اجتماعیاش پدید آمده است سختگیری و وسواس زایدالوصفی در تشریح ابعاد آسیبهای اجتماعی در بافتهای فرسوده و جنوب شهر صورت گرفته است. |